یا صاحب الامر یا غیاث المستغیثین عج *******
یا صاحب الامر یا غیاث المستغیثین عج *******
من مور ضعیف و تو سلیمان زمانی
بنگر که گلستان شده هنگام خزانی
آبی بده از لطف اَیا بهر معانی
چون مظهر الطاف خداوند جهانی
نا گفته تو دانایی و نا خوانده تو دانی
ای نور دو چشمان دل و دیدۀ عالم
رحمی بکن ای دوست در این ورطه به حالم
از دوری تو من همه در فکر و خیالم
بر گو چه کنم تا که رسد روز وصالم
بینم رخ نیکوی تو ای یوسف ثاتی
خورشید و قمر منفعل از روی تو باشد
بس نرگس شهلا خجل از بوی تو باشد
والیل نشان از خم گیسوی تو باشد
اسلام بقایش ز دو بازوی تو باشد
از دیده نهان لیک به دلها تو عیانی
بلبل ز غم روی تو شیدا شده ای دوست
قمری ز فراق تو به صحرا شده ای دوست
طاووس کند فخر که رعنا شده ای دوست
طوطی به قفس بستۀ دنیا شده ای دوست
هر لحظه کند میل که او را برهانی
در فصل بهار عود و گل لاله و ریحان
از شوق تو یکسر شده بر جانب بستان
گلها همگی گشته برای تو ثنا خوان
شد سنبل و هم یاسمن از بوی تو حیران
گویند ثنایت که جهان را تو شبانی
ساقی تو بده جام شرابی که بنوشم
از هجر رخ دوست زمانی است خموشم
در میکده من راهب پیمانه فروشم
گویی که به میخانه چنان باده بجوشم
آنقدر بجوشم که شوم همچو کمانی
گویم تو کجا و من غمدیده کجایم
تو پادشه حسن و مَنَت همچو گدایم
اما چو گدایی که همی بی سر و پایم
فخر است برایم که به درگاه تو آیم
این فخر من و این تو که چون گنج نهانی
ای نام نکوی تو در این عالم امکان
سرلوحۀ دفتر بود ای ماه فروزان
صدها چو خلیل است تو را حاجب و دربان
خضر است به فرمان تو هر لحظه شتابان
حقا که جهان را تو همی جسمی و هم جان
امروز علمدار و سپهدار تویی تو
در گلشن حق آن گل بی خار تویی تو
سبط نبی آن احمد مختار تویی تو
پور علی آن حیدر کرار تویی تو
بر فاطمه بانوی جهان روح و روانی
از پرده برون آی تو ای سرو خرامان
بنگر که جهان گشته ز فقدان تو حیران
معروف شده منکر و منکر زده جولان
شمشیر تو باید که شود عدل فراوان
سرچشمۀ فیضی تو شه کون و مکانی
ایران شده گلشن همگی لاله و ریحان
محبوبه و لادن همه از خون جوانان
چون سرو و صنوبر همه افتاده به میدان
بس عطر فشاندند به دزفول و به بستان
با یاد تو دارند همه نطق و بیانی
رو کرببلا و بنگر زینب افگار
گفتا به شه تشنه لبان کِای شه ابرار
بر گو چه کنم یک تن و این قوم جفاکار
در دشت بلا چون که شوم بی کس و غمخوار
دیگر نبود هیچ مرا تاب و توانی
کلبی است به درگاه تو "رونیزی" محزون
با روی سیه آمده دارد دل پر خون
ای مظهر حق زادۀ زهرا بنگر چون
عالم همه دیوانه و سرگشته چو مجنون
لطفی بنما تا همه از غم برهانی
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۷