**یا غیاث المستغیث عج**
**یا غیاث المستغیث عج**
صاحب ملک ولایت یا غیاث المستغیث
گلبن باغ هدایت یا غیاث المستغیث
جان فدای خاک پایت یا غیاث المستغیث
ظلم گشته در نهایت یا غیاث المستغیث
منتظر عالم برایت یا غیاث المستغیث
ای گل باغ نبوت نور چشم مصطفی
ای که هستی در شجاعت همچو شاه لا فتی
ای که باشد حلم تو اندر جهان چون مجتبی
ای که باشی وارث خون شهید کربلا
جملۀ شاهان گدایت یا غیاث المستغیث
مات و حیرانم چه گویم وصف تو ای گل عذار
چون که می باشی ولی مطلق پروردگار
از وجود تو زمین و آسمان شد پایدار
دوستانت بهر دیدارت بود در انتظار
از کرم فرما عنایت یا غیاث المستغیث
کس نداند چون کند وصف تو ای نیکو خصال
چون تو هستی مظهر الطاف نور ذوالجلال
گر نیایی دین حق از ظلم گردد پایمال
ور بیایی دوستانت را بود جانا مجال
تا شود یکسر فدایت یا غیاث المستغیث
سورۀ والشمس رویت آیۀ والیل مو
والضحی وصف جمالت هل اَتایت گشته خو
پرچم نصرت به دستت یاورت گردیده هو
پس بیا و حکم قرآن کن تو اجرا مو به مو
یکّه تاز با کفایت یا غیاث المستغیث
عالم علم لدُنّی کس نباشد در جهان
جز تو ای فرزند زهرا خسرو کون و مکان
بین که عالم از فراقت گشته یکسر ناتوان
بالاخص درماندگان و مستمندان زمان
می خرند از جان بلایت یا غیاث المستغیث
هر کجا در هر زمان سرلوحه و دفتر تویی
وارث علم نبوت حاکم و رهبر تویی
من یقین دارم به عالم معنی کوثر تویی
در حقیقت قاضی مطلق به هر کشور تویی
کحل چشمم خاک پایت یا غیاث المستغیث
صد هزاران آدم و نوح و خلیل و هم کلیم
روز و شب بر آستان قدس تو همچون ندیم
یوسف و یعقوب و ایوب و سلیمان در نعیم
خادم دربار تو بودند در کویت مقیم
جمله از بهر ثنایت یا غیاث المستغیث
گشته بلبل روز و شب از هجر رویت در نوا
طوطی و طاووس و هدهد جملگی اندر ثنا
شد غزل خوان قمری و دراج و تیهو با هما
کبک اندر آستانت می دهد هر دم ندا
کِی رسد ابر هدایت یا غیاث المستغیث
سنبل و نسرین و نرگس در گلستان وجود
صندل و سرو و صنوبر سوسن و هم یاس و عود
عالم امکان اگر تا حشر باشد در سجود
بی ولای تو نباشد بهر آنها هیچ سود
در سرم باشد هوایت یا غیاث المستغیث
گر کنی لطف و بیایی ای شه والاگهر
خائنان دین شود همچون جراد منتشر
ذوالفقار حیدری برگیر ای نور بصر
زن به قلب ملت بی دین از حق بی خبر
چون بود حق رهنمایت یا غیاث المستغیث
حامی قرآن ببین قرآن شده بی بال و پر
حق و باطل رو به رو گردیده جانا کن نظر
توپ و تانک و موشک و بمبار شد از حد به در
شو برون از پرده ای نور خدا یک دم نگر
بر سپاه پر بهایت یا غیاث المستغیث
گشته ایران جمله خون از ظلم صدام لعین
نوجوانان روز و شب گردد به خون خود عجین
مشرکین در داخل ایران بود اندر کمین
تا که یاران تو را سازند با غم هم قرین
روح حق دارد شکایت یا غیاث المستغیث
گفته "رونیزی" مدیحت ای ولی روزگار
هست چون کلبی به درگاه تو بس امیدوار
سایۀ لطف تو باشد بر سرش با افتخار
لطف فرما کن کرم ای خسرو والا تبار
وقت رحلت یک عیادت یا غیاث المستغیث
گویم اینک از شه گلگون قبای کربلا
یا بگویم زینب غم مبتلای کربلا
یا زعباس آن شهید با وفای کربلا
یا ز اکبر آن جوان خوش لقای کربلا
یا ز طفل حق بهایت یا غیاث المستغیث
گفت عباس آن علمدار شه گلگون کفن
اذن فرما تا روم میدان ای فخر زمن
آورم آبی برای کودکان ای جان من
بین که اصغر از عطش افتاده در بیت الحزن
گشته صبر من بغایت یا غیاث المستغیث
با برادر گفت زینب کِای شه بی غمگسار
گو چه سازم با یتیمان و زنان داغدار
وامصیبت چون روم سوی وطن با حال زار
بر سر قبر پیمبر گویمش ای تاجدار
بین عیال بینوایت یا غیاث المستغیث
زن به سر "رونیزیا" ای کلب درگاه حسین
گو رقیه در خرابه گشته اندر شور و شین
خواب رفت و دید بابش را بگفت ای نور عین
در کجا بودی ببینی در بیابان اینچنین
دختر غم مبتلایت یا غیاث المستغیث
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۵