میلاد ولی الله علی ع *********
میلاد ولی الله علی ع *********
شد بهار و گشت بلبل چهپه زن
گل شکفت و رفت بیرون اهرمن
قمری و دراج در دشت و دمن
طوطی و طاووس گویند این سخن
شد جهان سرسبز چون گل در چمن
نرگس و نسرین و سنبل در جهان
سوسن و یاس و بنقش و ارغوان
لادن و محبوبه شد هم داستان
عود و عنبر آمده در گلستان
جمله از دیدار این گل پیرهن
ساقیا می ده بنوشم لا تخف
زان می صافی که حق باشد هدف
مطربا برگیر اینک نای و دف
گشته میلاد علی شاه نجف
کو که باشد بر سر دیر کهن
عالم لاهوت یکسر در طرب
مژده یاران آمده شاه نجف
گشته شیرین جمله لبها چون رطب
شد قلم بهر نوشتن در عجب
روز مولود علی فخر زمن
سیزده شد از رجب میلاد شاه
در بطون کعبه میلاد اِله
قدسیان گویند هر یک عذر خواه
یا رب این مولود کو باشد چو ماه
کیست همچون بلبلی شیرین سخن
این ندا آمد که ای قدوسیان
خانه زاد ما علی شاه جهان
حامی قرآن و ما در هر مکان
نسل او باقی بماند جاودان
علم ما در کام او همچون لبن
فاطمه بنت اسد شد رستگار
گفت یا رب از تو دارم افتخار
کس نباشد همچو من ای کردگار
کو شود مهمان حق در روزگار
چون کنم شکر تو ای خلاق من
طفل را در بر گرفت و شد برون
گفت یا رب از تو خواهم رهنمون
تا که نامش را تو خود گویی کنون
عالم امکان به پیش تو زبون
خود بفرما ای کریم ذوالمنن
وحی شد بر فاطمه در آن زمان
کن مسمّی نام او را در جهان
مشتق از نام خدای مهربان
گشته نام او علی در آسمان
شاد و خندان گشت فارغ از محن
چون گلی در بر گرفت و شد روان
در حضور خسرو کون و مکان
چشم بگشود و بگفتا آن چنان
من به دنبال تو در هر کاروان
آمدم ای روح من ای جان من
در جوابش گفت پیغمبر چنین
انتظارت من بُدم ای مه جبین
تا بیایی و شوی ما را قرین
آمدی خوش ای عزیز نازنین
در برم ای شاهد هر انجمن
در کجا بودی در این دور و زمان
با که بودی همره و هم داستان
هر چه داری در نظر بهرم بخوان
تا شود عالم ز صوتت گلستان
چهچه زن شد همچو بلبل در چمن
گفت بودم نوح را روزی دلیل
مدتی بودم به همراه خلیل
همره موسی بُدم در رود نیل
رهنما بودم به ایوب علیل
با مسیحا کردم آغاز سخن
دست بسته چون غلامی از وفا
آمدم ای معدن جود و سخا
قطره ای از علم بر من کن عطا
تا شوم آسوده از هر ماجرا
بر سر کوی تو برگیرم وطن
شه بفرمودش تویی سالار دین
تو مرا هستی وصی و جانشین
خادم کوی تو جبریل امین
بارک الله مرحبا صد آفرین
ای که هستی روح عالم جان من
هست "رونیزی" به درگاهت چنان
روز و شب کلبی بود اندر فغان
خوف او باشد ز گاه امتحان
کن تفقد یکدم ای آرام جان
رنجه فرما یک قدم بالین من
یا علی ای پادشاه لافَتی
نامدی جانا چرا در کربلا
تا ببینی زینب غم مبتلا
گفت آندم با شه گلگون قبا
من روم شام و تو اینجا بی کفن
می روم در کوفه و شام خراب
جسم تو باشد میان آفتاب
جسم عباسم کنار نهر آب
کودکان از تشنگی لبها کباب
وامصیبت چون روم سوی وطن
بس کن ای "رونیزی" زار حزین
گریه کن بر کودکان دل غمین
زن به سر برگو به زین العابدین
کلب درگاهت منم ای شاه دین
وقت مردن کن نظر جانا به من
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۵