**در انتظار حجة ابن الحسن العسکری**عج
**در انتظار حجة ابن الحسن العسکری**عج
شب آدینه و یلدا نشستم انتظار تو
که شاید آیی و بینم رخ سیمین عذار تو
زنم دستم به دامانت ببوسم خاک پایت را
که هستم از غمت هر دم چو لاله داغدار تو
تو ای سرو روان بخرام یکدم جانب بستان
که بلبل چهچه زن گردد به برگ و شاخسار تو
شده دشت و دمن یکسر ز بوی تو همه گلشن
که لادن با بنفشه شد ز خجلت شرمسار تو
به هر گلشن که روید لاله و ریحان و صندلها
همه سرسبز می گردد ز یمن لاله زار تو
بگویم سوسن و سنبل که نرگس آمده بازار
تماشا گاه گل ها گشته زلف مشکبار تو
نمی دانم چه گویم ای گل خندان
که اندر آفرینش کس نباشد هم عیار تو
اگر گویم که خورشیدی هزاران چون مه و خورشید
به دور قامتت پروانه وار اندر کنار تو
تویی آن نجم ثاقب در تمام عالم امکان
فروزان کهکشان های جهان اندر مدار تو
تو جانا چون سحاب رحمتی هر جا که میباری
روان گردد هزاران سلسبیل از آبشار تو
به صحرای ختن آن آهوان نافه مشکین ها
به گردن طوق زرین همچو کبک کوهسار تو
تو آگاهی ز اسرار و رموز کائن و ماکان
که باشد گردش چرخ و فلک با اقتدار تو
تو آن فرزانه فرزندی که اندر عالم ایجاد
نزاید همچو نرجس مادر والاتبار تو
بسی نوح و خلیل و آدم و موسی و هم عیسی
نمایند آرزو باشند گاهی در جوار تو
هزاران خضر و هم الیاس همچون ناقۀ صالح
به وقت تشنگی آیند سوی جویبار تو
هزاران حور و غلمان ایستاده بر درت شادان
که گیرد بوسه هر یک از لبان آبدار تو
هزاران تیر مژگانت زنی بر قلب من اکنون
نپیچم سر که هستم دمبدم در اختیار تو
ولی ای کاش دانستم کجا باشد تو را مسکن
خدا را خوانم و خواهم تو را از کردگار تو
تو ای فرمانروای ملک دین از پرده بیرون شو
که تا دشمن ببیند گشته بیرون ذوالفقار تو
دو صد جبریل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل
سر کویت ستاده یک به یک خدمتگزار تو
جبینت قبله و محراب ابروی کمان تو
نشینم رو به قبله روز و شب در انتظار تو
تویی سبط نبی پور علی نوباوۀ زهرا
هزاران قیصر و کسری به عالم جان نثار تو
تو ای سرچشمۀ فیض و حقیقت، کن نظر یکدم
که از کف می رود دستور جد تاجدار تو
نگر معروف گشته منکر و منکر شده معروف
ز دست مردم بی دین جاهل در دیار تو
تمامی واله و حیران، به کار خویش سرگردان
تو هستی مجری قرآن جهان امیدوار تو
تو "رونیزی" چو گفتی مدح شاه انس و جان امروز
یقین فردا بود این گفته هایت افتخار تو
شها در کربلا بنگر عیال خسرو خوبان
اسیر و زار زینب عمۀ بی غمگسار تو
علمدار حسین دستش جدا گردیده از پیکر
فتاده در بیابان آن عموی دلفگار تو
جوانان در گلستان حسینی شد خزان یکسر
خصوصاً اکبر و هم قاسم گلگون عذار تو
بزن بر سر تو "رونیزی" بگو ای مهدی زهرا
ببین در قتلگه افتاده باب تاجدار تو
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۵