یا قاسم ابن الحسن ع******
*******یا قاسم ابن الحسن ع******
گویم از شَهزاده قاسم آن جوان مه لقا
روز عاشورا بگفتا کِای عموی با وفا
اذن فرما تا روم میدان به سوی اشقیا
در رکابت جان دهم گردم اگر چون طوطیا
مرگ باشد پیش من اَحلی عسل به از لبن
شه چو بشنید این سخن از قاسم نو کدخدا
در برش بگرفت شد مانند بلبل در نوا
گفت ای جان عزیزم یادگار مجتبی
می روی میدان برو در سایۀ لطف خدا
ساعت دیگر منم غلطان به خون خویشتن
رفت قاسم سوی میدان گفت کِای قوم دَغا
تشنه لب هستند یکسر اهل بیت مصطفی
رسم مهمانی نباشد ای گروه بی حیا
گر کشم شمشیر سرها می کنم از تن جدا
یادگار مرتضایم بلبل باغ حسن
من نمی گویم چه شد آن نو گل سیمین عذار
بر زمین افتاد و گفتا ای عموی تاجدار
شد تنم پامال اسبان ای شه بی غمگسار
رس به فریادم که اینک گشته وقت احتضار
سر به دامانت نهم بیرون رود جانم ز تن
شه چو آمد دید قاسم در میان خاک و خون
غوطه ور گردیده اندامش تمامی واژگون
گفت ای جان عزیزم گشته ای بس نیلگون
اشک حسرت ریخت از چشمان که گویا بحر خون
رفتی ای خوشخوان من بر جانب بابت حسن
بس کن ای "رونیزیا" سلطان خوبان شد غمین
گو منم کلب درت ای پادشاه بی معین
چشم امیدم به سوی تو به روز واپسین
کن قبولم حق زهرا ای شه دنیا و دین
تا نگردم در جزا شرمنده ای گلگون کفن
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۳