میلاد مولای متقیان علی(ع)**************
دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۵۸ ب.ظ
میلاد مولای متقیان علی(ع)
چهچه زن بلبل که اینک گشته هنگام بهار
طوطی و طاووس و هدهد جمله اندر مرغزار
مطربا برگیر دف یک دم بیا در بزم یار
ساقیا می ده که امشب گشته عالم لاله زار
جرعه ای نوشم بگویم قدرت پروردگار
نور حق شد جلوه گر در نیمۀ ماه رجب
ساکنان عالم لاهوت یکسر در عجب
باسرود و شادی و خندان به لبها چون رطب
دمبدم گویند یا رب کیست این عالی نسب
همچو خورشیدی که صدها کهکشانش در کنار
وه چو مولودی که میلادش به گل آمیخته
همچو بلبل دمبدم بر شاخ گل آویخته
از قدوم نازنینش عطر سنبل ریخته
در تمام عالم امکان قرنفل بیخته
نرگس و نسرین و لادن شد خجل در کوی یار
لیلة القدر است امشب یا که دیدار علی
لیلة البدر است یا رب یا که رخسار علی
انبیا آیند یکسر سوی دربار علی
هر زمان گویند مولانا علیاً یا علی
ای که هستی روز محشر قاسم جنّات و نار
کاشف والمرسلات و فاطرُ والنّازعات
آمده در وصف آن شه سورۀ والعادیات
تاج کرّمنا به تارک آن ولیّ کائنات
نام او باشد علی یعنی علی مِرآت ذات
لا فتی الا علی لا سَیف الا ذولفقار
در فتحنا فوق اَیدیهِم بود دست علی
حور و غلمان و جنان از شوق پا بست علی
گفت جبریل امین نازم به این شصت علی
هستی عالم بود وابسته از هست علی
چون علی باشد به عالم والد هفت و چهار
آیۀ والشمس باشد صورت دلجوی او
همچنان والیل باشد سنبل گیسوی او
قاب قوسین است اَو اَدنی کمان ابروی او
والضحی برخی بود از طلعت نیکوی او
فابشرونی فانظرونی اَیهاالدّارالقرار
این ولیّ مطلق حق خسرو کون و مکان
این وصی و جانشین خاتم پیغمبران
این که نامش گفته در قرآن خداوند جهان
گه کتاب و گه کلام و گه نبأ گاهی بیان
گه خدا را میهمان و گه نبی را مستشار
الغرض بنت اسد آن بانوی والاگهر
رو به سوی کعبۀ حق کرد تا از هر نظر
راحت و آسوده گردد او ز حمل این پسر
باز شد دیوار و داخل گشت چون قرص قمر
بهر حق مهمان رسید اما نه پنهان، آشکار
مردم اُمّ القِری با دیدۀ حسرت شدند
مرد و زن محو و هراسان جمله در عبرت شدند
در تعجب زین عمل در ودای حیرت شدند
لب گزان در گفتگو زان هیبت و قدرت شدند
ناگهان آمد برون چون مه کنار مستجار
شد خرامان همچو بلبل رو به سوی بوستان
کودکی اندر بغل دارد چنان شیر ژیان
آمد وآمد حضور خاتم پیغمبران
شکر گویان با لبی خندان که دارد ارمغان
گفت دارم ارمغانی کن قبول ای تاجدار
احمدش بگرفت و بوسیدش لبان و ابروان
گفت ای جان عزیزم عندلیب خوش بیان
آمدی خوش در برم ای بلبل باغ جنان
گو چرا دیر آمدی ای طوطی شکّر فشان
روز و شب در انتظارت گشته بودم بیقرار
گفت شاها دست بسته آمدم بر سوی تو
تا که باشم چون غلامی روز و شب در کوی تو
خرم و خندان شوم از نکهت دلجوی تو
حلقه ای در گردنم از سنبل گیسوی تو
بندۀ کوی تو هستم با هزاران افتخار
من به دنبال تو چون پروانه سرگردان شدم
همچو بلبل از غم گل روز و شب نالان شدم
تا رسیدم بر دو راهی از غمت حیران شدم
عاقبت در خانۀ حق وارد و مهمان شدم
آمدم اینک حضورت ای شه والاتبار
من بُدم همراه آدم هم دگر نوح و خلیل
من بُدم همراه موسی در میان رود نیل
من بُدم همراه یوسف هم که ایوب علیل
یونس اندر قعر دریا گشتمی او را دلیل
من بُدم استاد جبریل آن امین کردگار
بندۀ حقم ولی مملوک و دربان توام
بر همه شاهم ولی در تحت فرمان توام
در تمام مشکلاتم دست دامان توام
هر کجا هر وقت فرمایی به قربان توام
لطف فرما کن کرم بر بندگان ای شهریار
مات و حیرانم چه گویم وصف این نیکو لقا
خانه زاد حق بود دارای تاج اَینما
گفته قرآن جان او باشد چو جان مصطفی
دست زن بر دامنش "رونیزیا" همچون گدا
گو که کلب درگهت باشد ز عصیان شرمسار
یا علی با این جلال و عزت و شوکت چرا
عصر عاشورا تو شاها نامدی در کربلا
تا ببینی خسرو دین گشته از جور و جفا
غرق در خون همچو ماهی زینبت غم مبتلا
هر زمان گوید که یا رب من کجا و این دیار
گه کنار علقمه گاهی به سوی قتلگاه
گه میان خیمه با زنها کند افغان و آه
گه به ابن سعدِ مردودِ لعینِ دین تباه
گوید ای کافر حسینم می کشند ای روسیاه
من شدم آخر اسیر فرقۀ بی ننگ و عار
وامصیبت چونکه شمر آید به بالین حسین
در چه حالی بود زینب با هزاران شور و شین
دید خنجر می کشد بر حنجر آن نور عین
زد به سر گفتا چه سازم با اِله العالمِین
روز و شب "رونیزیا" از دیدگانت خون ببار
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۳