حضرت موسی ابن جعفر ع در حال احتضار
حضرت موسی ابن جعفر ع در حال احتضار
گفت موسی پور جعفر زادۀ خیرالبشر
کنج زندان گشته ام چون بلبلی بی بال و پر
کو رضا آید ببیند وقت جان دادن مرا
گشته ام از هجر فرزندم بسی خونین جگر
گه به بصره گه به بغدادم برِ بحر جفا
گاه در قعر سجن هم عمر من ناید به سر
من مقید در غل و زنجیر و کُند مشرکین
دخترم معصومه از حالم نباشد با خبر
بس شماتتتها و سیلیها ز دشمن دیده ام
سندی ابن شاهک ملعون مرا میزد به سر
خود نمیدانم چه تقصیر و چه جرمی بُد مرا
کاین چنین باشم گرفتار ای خدای دادگر
مصلحت گر هست زین زندان خلاصی ده مرا
تا شوم راحت دمی از این گروه بد سیَر
یا که کن تعجیل در مرگم که دیگر بیش از این
من ندارم طاقت زندانی این حیله گر
رحم کن بر حال من ای کردگار لایزال
من گرفتارم به غربت بر سرم نبود پسر
گفت آندم با مصیب یکدم از راه وفا
گر توانی لحظه ای بر بام زندانم ببر
تا کنم من یک سلامی بر حسین از راه دور
گویم ای فرزند زهرا یکدمی بر من نگر
روز و شب بر یاد تو هستم چو بلبل در فغان
بالاخص بهر علیِ اصغر نشکفته پر
یاد می آید مرا هر دم ز عباس جوان
در کنار علقمه گردید زار و دربدر
میکنم یاد از علی اکبر در آن دشت بلا
از سر زین بر زمین افتاد گفتا ای پدر
قاسم نوکدخدایت شد چو پامال از جفا
دست و پا از خون حضاب و بر دل من زد شرر
ای سگ درگاه موسی دمبدم "رونیزیا"
در فغان و ناله چون نی بر امام برّ و بحر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
(سندی ابن شاهک=زندانبان ومأمور زهر دادن به امام کاظم ع)
- ۹۷/۱۰/۰۳