شهادت حضرت مجتبی حسن ع*****تضمین به غزل حافظ
شهادت حضرت مجتبی حسن ع*****تضمین به غزل حافظ
فلک ظلمی به آل مصطفی کرد
فغان و ناله و شیون بپا کرد
بسی جور و جفا بر مجتبی کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
مرا از کین چو دور از منزل انداخت
جدا از یاوران و محمل انداخت
سر و کارم ز غم زیر گِل انداخت
از آن رنگ رخم خون در دل انداخت
و زان گلشن به خارم مبتلا کرد
بیا زینب که از غم دل غمینم
بگو آید حسین آن شاه دینم
که یکبار دگر رویش ببینم
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد
خداوندا تو بر هر کس پناهی
به درگاه تو آیم عذرخواهی
کرم کردی مرا دادی رهائی
خوشش بادا نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد
حسین نازنین آمد چو بلبل
فغان و چهچه زن بر شاخۀ گل
به بر بگرفت آن بحر تکامل
نقاب گل کشیده روی سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
جوانان یک به یک گشتند نالان
برای مجتبی آن شاه خوبان
به دامان حسین یکسر یتیمان
به هر کو بلبل بیدل در افغان
تنعم در میان باد صبا کرد
بگفت ای خسرو افسرده حالم
نظر کن زهر کین بشکسته بالم
ز درد بی کسی دل پر ملالم
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
شدی "رونیزیا" از غم در افغان
برای مجتبی آن شاه خوبان
شوی هنگام مردن شاد و خندان
بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد و ریا کرد
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۱