امر به معروف**********مخمس به غزل حافظ
امر به معروف**********مخمس به غزل حافظ
منکر ببین که پرده ز رخسار باز کرد
معروف رخت بست فرار از فراز کرد
این چرخ نیلگون همه را در گداز کرد
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
از هر طرف به خلق جهان بسته اند راه
این مردمان بی خبر از روز دادخواه
هستند روز و شب همه در فکر خانقاه
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ای دل بیا بیا به تماشای بابیان
بنگر ز بی حیائی مردان این زمان
شد عمر گل تمام و نشد باغبان عیان
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
هر کس به روزگار که خود قدر خود شناخت
مجنون صفت به وادی لیلی همی شتافت
هر ذره را نگر که دل خاک چون شکافت
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
واهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
دارم یقین که ما پس از این در کجا رویم
راهی است پر خطر که به صد ماجرا رویم
تنها نمی توان که ره اولیا رویم
ایدل بیا که ما به پناه خدا رویم
زانچه آستین کوته و دست دراز کرد
صوفی بیاد کاخ رفیع اند یکنواخت
با فکر مال و جاه که هر دل توان گداخت
کاری بکن که عرصۀ فردا بری نه باخت
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
یکدم بیا به درگه حق شو تو در نیاز
تحصیل کن ز راه حقیقت تو امتیاز
هر کار خیر و خوب ولی خالی از مجاز
ای کبک خوش خرام که خوش میروی به ناز
غره مشو که گربۀ زاهد نماز کرد
ایدل جهنم است برای تو در نوید
غافل مباش روی جهان تا شوی سعید
اعمال تو چو ثبت کند دمبدم عتید
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
"رونیزیا" مباش چنان مرغ بی محل
کوتاه کن سخن تو بپرداز در عمل
در انتظار حجت حق گو که العجل
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد و ریا بی نیاز کرد
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۱