بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

یا اباصالح عج مددی********مخمس به غزل حافظ

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۳ ب.ظ

یا اباصالح عج مددی********مخمس به غزل حافظ


ای دولت تو در همه جا سازگار عمر

ای شاه تاجدار توئی افتخار عمر

بنگر شکسته گشته ز غم شاخسار عمر

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

باز آ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

 

        ای آن که لطف تو به همه خلق رهنماست

         از پرده شو دمی تو برون بین چه ماجراست

     گر صد هزار سر به قدومت فتد بجاست

      از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست

     کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

 

  شاها بیا که خلق تمامی در انتظار

      حیران و زار و خسته چو کبکی به کوهسار

    ای مایۀ امید منم بس امیدوار

      بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار

    روز فراق را که نهد در شمار عمر

 

   وه جلوه گر اگر که به دلدار ممکن است

   بنمای رخ اگر که به گلزار ممکن است

    دارم یقین که بهر تو هر کار ممکن است

       این یک دو دم که فرصت دیدار ممکن است

 دریاب کار مه که نه پیداست کار عمر

 

ایدل غمین مباش که این چرخ کج نهاد

با هیچکس رفیق نشد تا دهد مراد

بنشین امیدوار و بگو شاه عدل و داد

تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد

هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

 

معشوقه رفت و درد دل ما دوا نکرد

در پشت پرده همچو گلی کس رها نکرد

جانا طریق دلبری این مدعا نکرد

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد

بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

 

هجرت چو کوه بر دل من زیست دلبرا

غیر از تو در کمال بگو کیست دلبرا

لعل لبت هزار فزونتر ز کوثرا

اندیشه از محیط فنا نیست هر که را

بر نقطۀ دهان تو باشد مدار عمر

 

امروز روز جاهل و نادان و ابلهی است

هر کس برای خویش نمودار یک دمی است

بهر خدا بیا و ببین این چه گمرهی است

  در هر طرف ز خیل حوادث کمین گهی است

زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر

 

"رونیزیا" مدیح امام زمان بخوان

برگو تو صبح و شام که ای شاه مهربان

عجل لنا ظهورک یا صاحب الزمان

حافظ سخن بگوی که در صفحۀ جهان

این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

 

ایندم کنم چو یاد شهیدان کربلا

از تشنگی خزان شده بستان کربلا

یاران چو کشته گشت سلیمان کربلا

گردید کودکان به بیابان کربلا

حیران و زار تا به سر آمد قرار عمر

 

عباس نامدار و علمدار شاه دین

شد کشته از جفای گروه مخالفین

طفل صغیر گشت چو مذبوح شمر کین

گفتا پدر که آب نباشد در این زمین

خون گشت جای آب ببین جویبار عمر

 

شه گفت ای عزیز پدر رو دمی به خواب

تا ناله و فغان نکند مادرت رباب

گردیده زینب از غم مرگ تو دل کباب

"رونیزیا" بگو علی اصغر ز بهر آب

بر روی دست باب خزان شد بهار عمر


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی