زبان حال ام ابیها س در هنگام شهادت
زبان حال ام ابیها س در هنگام شهادت
گشت چون زهرا به عقبی رهسپار
زین مصیبت شد جهانی داغدار
گفت با زینب که ای غم پرورم
یک دمی جانا بیا بنشین برم
تا وصیتها بگویم با تو چون
از غمت باشد دلم لبریز خون
می شوی مادر پس از من دربدر
بیکس و محزون و زار و خون جگر
گلشن عمرم خزان شد در بهار
گریه کن ای زینب زار و فگار
من شدم اندر جوانی خون جگر
همچو بلبل در قفس بشکسته پر
صورتم نیلی شد و بازو کبود
خود ندانستم که تقصیرم چه بود
میزنم شانه دو گیسوی تو را
سیر بینم روی نیکوی تو را
چون نمی بینم تو را بار دگر
میشوم از هجر رویت خون جگر
زد عمر آتش ز کین در خانه ام
سوخت از بی حرمتی کاشانه ام
لیک ای دختر تو میگردی اسیر
از جفای خولی و شمر شریر
چون روی در کربلا ای نور عین
کن پرستاری به اطفال حسین
چون روی در کوفه و شام خراب
ده تسلی تو به لیلا هم رباب
روز و شب هستم به یاد کربلا
چون حسینم میشود بی اقربا
آه از آن ساعت که عباس جوان
میشود در پیش چشمت خون تپان
اکبرم چون جانب میدان رود
از حسین نازنینم جان رود
چون علی اصغر به روی دست باب
جان دهد بیچاره میگردد رباب
ای سگ درگاه زهرا کن فغان
دمبدم "رونیزیا" اندر جهان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۰۹/۲۶