توحید رب الارباب********** مخمس به غزل حافظ
توحید********** مخمس به غزل حافظ
ای که گوئی حاصل عمرم چو برگی کاه نیست
قدر دانی کن که غیر از خوشه چینی راه نیست
غم مخور ایدل که حق با ماست ما را چاه نیست
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست
در دو عالم نیست ما را هیچ اما هست دوست
عالم امکان تمامی ریزه خوار خوان اوست
من نمیگویم به دوران حالتم بد یا نکوست
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
از صراط مستقیم ایدل کسی گمراه نیست
دل مبند ایدل در این دنیا که کس در او نماند
هر که آمد از برای رفتنش درسی نخواند
پس درختی با ثمر ای جان من باید نشاند
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصۀ شطرنج رندان را مجال شاه نیست
کن تفکر لحظه ئی در احتزاز این درفش
ارغوانی رنگ او گردیده چون رنگ بنفش
بنگری گر با تعقل میشود دل مرتعش
چیست این سقف بلند و ساده و بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
هر کسی را بنگری بینی که غرق نعمت است
هرچه پیش دلبر آید جمله فضل و رحمت است
یک گروهی عزت و یک عده اندر ذلت است
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
ساقیا می ده که نوشم تا شوم مست و خراب
مطربا برگیر آواز و دف و نی با رباب
بلبلا شو چهچه زن در بوستان بهر تراب
صاحب دیوان ما گوئی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبهُ لِله نیست
عاشقم بر آن دل آرائی که با دل محرم است
مهوشی دارم که رخسارش حنائی عالم است
گر نهم سر در قدومش روز و شب گوئی کم است
بندۀ پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
درگه دلدار باز است و دمادم نو به نو
هر کسی هر چیز میخواهد عمل باشد گرو
خوشه چینان حقیقت گشته هنگام درو
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
چیدن نرگس به بستان بهر ما امکان بود
آذرش گل در گلستان بر همه یکسان بود
لیک باید داد قیمت ارزشش گر جان بود
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
دین و دانش هر که خواهد در سرای عام ماست
منصب و جاه و جلالت در طلای خام ماست
ای دریغا باده نوشان جمله مست از جام ماست
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
گفت "رونیزی" که دنیا همچو مار و عقربی است
هر که همسر گشت با او تندرو چون مرکبی است
گوشه گیران را تو برگو عصر عصر اجنبی است
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی است
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۰۹/۲۶