بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

مبعث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۱۱ ب.ظ

مبعث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم


تاج زرین بر سر و گل از وفا

آمد و گردید گلشن با صفا

 

باغبان دلشاد و بلبل چهچه زن

کبک شد سرمست و قمری در نوا

 

میرسد بانگ خروس حق بگوش

همچنان صوت کبوتر در هوا

 

طوطی و طاووس و تیهو جملگی

هست مشغول دعا و هم ثنا

 

گشته یکسر کوه و دشت و هم دمن

همچو گلزار ارم اندر بقا

 

عالم لاهوت و ناسوتند چون

در طرب آن بلبل شهر صبا

 

حوریان اندر بهشت عنبرین

 گشته با غلمان هم آغوش از صفا

 

دمبدم گویند با صوت جلی

کِای خدایا رحمتت بی منتها

 

بر نبی و بر وصیش کن نزول

آن شفیع و شافع روز جزا

 

بیست و هفت شهر حق یعنی رجب

اتفاق افتاد در کوه حرا

 

 جبرئیل از جانب پروردگار

گشت نازل در حضور مصطفی

 

با دو صد تعظیم و افواج ملک

عرض کرد ای معدن جود و سخا


حق سلامت میرساند از کرم

گفته برخیز و بخوان آیات ما

 

جهل و نادانی جهان را سربسر

پر شده از مردمان بی حیا

 

شو به سوی مردمان بت پرست

از ره شفقت دلیل و رهنما


تاج کرمنا نهادم بر سرت

 برگزیدم بر همه عالم تو را

 

بهر تو آماده کردم در جهان

چون سپهداری علی مرتضی

 

آدم و نوح و خلیل و هم کلیم

هم مسیح و یونس و هم ارمیا

 

یوسف و یعقوب و ایوب و شعیب

هم سلیمان و ذبیح و هم مَتی

 

شیث و داوود و عزیز و لوط و خضر

هم انوش و سام و کعب دلربا

 

جملگی دربان دربار تو اَند

با هزاران سعی در کوه صفا

 

گفت احمد در جواب جبرئیل

گو چه خوانم من ندانم ماجرا

 

گفت پیک حضرت رب جلیل

گو تو نام خالق ارض و سما

 

آن خدائی که تو را از نور خود

کرد وارث بر تمام انبیا

 

نعمت بی مثل و لطف بی نظیر

آفرید او چشم و صدر و دست و پا

 

علم خود را از ره جود و کرم

وارد قلب تو فرمود از عطا

 

جَست از جا رو بسوی کعبه کرد

با شتاب آمد درِ دولت سرا

 

با خدیجه گفت آن شاه جهان

گشته ام مبعوث ای نیکو لقا

 

کن تو تصدیق خداوند کریم

چون که آثاری نباشد جز خدا

 

بعد از آن تصدیق کن بر مرسلان

اولش آدم منم در انتها

 

شد خدیجه همچو بلبل چهچه زن

کرد اقرارِ خدا هم انبیا

 

اول از مردان روی این زمین

اِبن عمّش پادشاه لافتی

 

دست بیعت داد بر دست نبی

گفت میگردم به راه تو فدا

 

یادم آمد از علمدار حسین

شد چو او وارد به دشت کربلا

 

در حضور خسرو لب تشنگان

عرض کرد ای سبط پاک مصطفی

 

کودکان یکسر ز تاب تشنگی

رفته از کف ای مه برج حیا

 

اذن فرما تا روم میدان جنگ

بلکه آبی گیرم از قوم دغا

 

شه جوابش داد کِای نور دو عین

گر تو رفتی می شوم بی اقربا

 

ناگهان آمد سکینه با فغان

خدمت سقای دشت نینوا

 

گفت ای عمِّ عزیز و مهربان

گشته اصغر از عطش چون کهربا

 

هست "رونیزی" سگ کوی حسین

می نماید در حضورش التجا


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد...


1پدر حضرت یونس «متّی» از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر الهی بود، به همین جهت خداوند به حضرت داود (علیه‌السّلام) وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «مَتّی» پدر یونس (علیه‌السّلام) است. داوود (علیه‌السّلام) و سلیمان به زیارت او رفتند و او را ستودند. 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی