بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

شهادت حضرت موسی الکاظم ع ****

سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۳ ب.ظ

شهادت حضرت موسی الکاظم ع ****


موسی جعفر به زندان بلا

 راز دل میکرد آن غم مبتلا

 

کِای خدایا بی کس و بی یاورم

کو رضایم تا بیاید در برم

 

زهر هارون کرده قلبم ریز ریز

اهلبیتم از فراقم اشک ریز

 

در غریبی جان سپارم عاقبت

چون که این دردم ندارد عافیت

 

من گرفتارم به صد رنج و تعب

دخترم در انتظارم روز و شب

 

کنج زندان جفا من مضطرم

در کجا معصومه باشد دخترم

 

جرم و تقصیری ندارم در جهان

 بی جهت هستم اسیر دشمنان

 

گردنم سائیده زنجیر جفا

صورتم نیلی ز جور اشقیا

 

گر بمیرم در غریبی این زمان

می شوم آسوده از ظلم خسان

 

ای که هستی ناجی جن و بشر

می کنی بیرون ز آب و گِل شجر

 

طفل را اندر رحم بیرون کنی

رزق او شیر و عسل از خون کنی

 

گشته ام از ظلم هارون خون جگر

 کن خلاصم ای خدای بحر و بر

 

کنج زندان گشته ام خوار و ذلیل

ده نجاتم ای خداوند جلیل

 

گشته ام من سیر از این زندگی

هست زنجیرم چو طوق بردگی

 

راز خود را با که سازم آشکار

جز در و دیوار نبود غمگسار


ای مُصیِّب مونس دیرینه ام

زهر کین آتش زده در سینه ام

 

در غریبی مبتلایم غم نصیب

نی دوایی نی غذایی نی طبیب

 

دانۀ انجیر گردیده غذا

داروی دردم بود لطف خدا

 

هان مگوحیف گویمت ای با وقار

با همین زنجیر در خاکم سپار

 

تا که در محشر شکایتها کنم

نزد پیغمبر حکایتها کنم

 

لیک باشد آرزو در دل مرا

وقت مردن بر سرم آید رضا

 

ناگهان آمد سریر اِرتضی

بر سر بالین بابا از وفا

 

گفت بابای غریبم السلام

ای شه بی غم نصیبم السلام

 

گو چرا همچون غریبانی پدر

دست بسته کنج زندانی پدر

 

در جوابش گفت ای مه پیکرم

من علیک ای نور چشمان ترم

 

در کجا بودی تو ای سیمین لقا

 آمدی در کنج زندان بلا

 

گشت روشن ای پدر چشمان من

از جمالت ای مه کنعان من

 

بعد من ای پادشاه انس و جان

 کن امامت بر تمام شیعیان

 

رو مدینه ای گل نسرین عذار

شو به اطفالم تو یار و غمگسار

 

جد مظلومش شه گلگون کفن

 شد چو دشت کربلا او را وطن

 

چون علی اکبر فتاد از صدر زین

گفت ای بابا بیا حالم ببین

 

شه چو آمد بر سر آن نوجوان

دید همچون گل شده در خون تپان

 

همچو بلبل اکبرش در بر گرفت

چهچه زن شد ناله از غم سر گرفت

 

گفت از داغ تو شد قدّم کمان

زندگی دیگر نخواهم در جهان

 

یکدمی برخیز ای رعنا جوان

گشته زینب از فراقت نوحه خوان

 

هست "رونیزی" به صد شور و نوا

روز و شب از بهر شاه کربلا


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی