زبان حال صدیقه کبری س به زینب کبری س در وقت ارتحال

زبان حال صدیقه کبری س به زینب کبری س در وقت ارتحال

گفت زهرا چو به زینب که اَیا دختر من

تو بیا و بنشین ای گل من در بر من

 

تا بگویم به تو ای بلبل بستان علی

چه مصیبث به جهان آمده بر پیکر من

 

پشت و پهلوی من از ضرب لگد مجروح است

بازویم گشته سیه ای مه سیمین بر من

 

شد خزان گلشن عمرم ز جفا ای زینب

پدرم رفت فلک کرد سیه بر سر من

 

شوهرم را به دو صد محنت و خواری بردند

 با سر و پای برهنه که چو آید سر من

 

غصب کردند حقوقم ز جفا این مردم

رحمی آخر ننمودند به چشم تر من

 

چون حسینم بشود عازم میدان بلا

وای بر حال تو ای دختر نیک اختر من

 

بوسه زن زیر گلویش چو تویی غمخوارش

یاوری نیست در آن روز بجز داور من

 

عاقبت ترسم از آن روز که از جور و جفا

عازم کشته شدن گشته علی اکبر  من

 

قاسمم کشته شود از ستم قوم جهول

گوید ای عم گرامی تو بیا بر سر من

 

زینبم میشوی آخر به ره شام اسیر

روبرویت سر عباس گل احمر من

 

دخترانم همگی مضطر و سرگردانند

پاره از تیر جفا حلق علی اصغر من

 

بر سر هر گذری همچو اسیران فرنگ

 تن تبدار بود عابد غم پرور من

 

بلبل باغ حسینی چو کند نیمه شبی

یاد روی پدرش تا برسد در بر من

 

صبر کن پیشۀ خود ای گل گلزار بتول

هر مصیبت که ببینی به جهان دختر من

 

کن پرستاری اطفال حسینم از جان

تا نسوزد به جنان این دل پر آذر من

 

بر مصیبات تو مادر همه دم گریه کند

تا قیامت که بیایی تو دمی در بر من

 

بهر صدیقه تو "رونیزی" مسکین گفتی

از غم او بشود خاک سیه بر سر من

 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

 ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....