بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

میلاد ریحانةالنبی س********** مخمس به غزل حافظ

يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ ق.ظ


            میلاد ریحانةالنبی س********** مخمس به غزل حافظ


           غنچۀ گلزار احمد خرم و خوشبو ببین

              بلبلان را چهچه زن با نغمۀ دلجو ببین

لاله و ریحان و نرگس خاک پای او ببین

نکتۀ دلکش بگویم خال آن مه رو ببین

عقل و جان را بستۀ زنجیر آن گیسو ببین

 

حور و غلمان و جنان بر دیدنش چون مایلند

آدم و نوح و خلیلش بنده از جان و دلند

حاملین عرش بر عرش وجودش حاملند

عابدان و آفتاب از دلبر ما غافلند

ای ملامتگو خدا را ره مبین و رو ببین

 

گر بگویم همچو خورشید است میگویم خطاست

مات و حیرانم چه گویم گویمش نور خداست

بلکه میگویم که زهرا افتخار انبیاست

حلقۀ زلفش تماشاخانۀ باد صباست

جان صد صاحبدل آنجا بستۀ یک مو ببین

 

خاک پایش تاج زرین بر سر سوسن نهد

زاب حیوانش اگر بر نرگس و لادن دهد

جمله گلهای جهانرا او به یک ارزن دهد

زلف دلبندش صبا را بند در گردن نهد

با هواداران رهرو حیلۀ جادو ببین

 

من که از یک تار موی او ز خود فارغ شدم

بلکه اندر آرزوی او ز خود فارغ شدم

من که از لعل نکوی او ز خود فارغ شدم

آن که من در جستجوی او ز خود فارغ شدم

کس ندیدست و نبیند مثلش از هر سو ببین

 

این خطاب آمد ز دل بر من که بودائی مباش

در قفس ننشین چو بلبل فکر شیدائی مباش

یا برو هر جا که خواهی لیک سودائی مباش

عیب دل کردم که وحشی طبع و هرجائی مباش

گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین


مژده هان ایدل که گلزار حقیقت با صفاست

رنگ گلها از خجالت همچو رنگ کهرباست

گفت "رونیزی" که زهرا مظهر لطف خداست

حافظ ار در گوشۀ محراب مینالد رواست

ای ملامت گو خدا را زان خم ابرو ببین

 

چون تولد گشت زهرا آن مه نیکو سیَر

خرم و خوشحال و خندان حضرت خیرالبشر

مادرش در بر گرفتش چون گل نشکفته پر

گفت باشد یادگار مادر و شوی و پدر

از دهانش آب کوثر بلکه زان نیکو ببین

 

ماه عصمت برج عفت گوهر یکتا وجود

معدن علم و عمل سرمایۀ اصل وجود

حق هویدا ساخت از بهرش به عالم هر چه بود

عالم امکان ز تعظیمش بیاید در سجود

هر یکی گفتند یارب این مبارک رو ببین


لیک اندر کربلا شد زینبش غم مبتلا

گفت ای جان برادر اکبر گلگون قبا

شد شهید از ظلم کین گردید زینب بینوا

نی دگر عباس و عون و قاسم نوکدخدا

من چه سازم در جهان این بخت نیلی رو ببین

 

در جوابش گفت شاه دین که ای نور دو عین

ای مه برج ولایت ای علی را زیب و ِزین

گر ببینی جمله یاران کشته از تیغ و سنین

صبر کن ای خواهرم کم کن فغان و شور و شین

بر سر نعشم گذر کن قاتل بدخو ببین


گفت "رونیزی" که زینب در زمین کربلا

گشت مضطر از جفای مردمان بی حیا

دید جسم نازنین خسرو گلگون قبا

زد به سر گفتا که یا جَدّا تو بنگر حال ما

دخترانت در اسیری بند در بازو ببین


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی