بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

توحید(رب الارباب)********مخمس به غزل حافط

پنجشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ

توحید(رب الارباب)********مخمس به غزل حافط


هزار بلبل شیدا به دام صیاد است

تو گوش دار یکی پند چون ز استاد است

اگر چه غمزۀ شیرین ز عشق فرهاد است

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است

بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

 

من آن نیم که شوم مست از شراب یهود

 برای هر کس و نا کس کنم چو بنده سجود

دلا بگو تو به ساقی بده می موعود

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

 

بیا رویم تو جانا به سوی گلزاری

ببین که همدم گل گشته هر کجا خاری

به شرط آن که دلت را به هیچ نسپاری

مگر تعلق خاطر به ماه رخساری

که خاطر از همه غمها بهر او شاد است

 

مکن معامله با هر که نی تو را غمخوار

مشو مصاحب ناجنس تا نگردی خوار

نشین به نزد منِ غم رسیده ای دلدار

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر

که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است

 

چو کهنه دیر کند غمزه کن تو هم فریاد

اگر کسی به تو بد کرد ببرش از یاد

ولیک خوبی هر کس بگیر از بنیاد

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

که این عجوزه عروس هزار داماد است

 

نگر که چنگ چه شد دف کجا رفت و رباب

 ز هجر بلبل و گل هر دو گشته اند کباب

چو تشنه ای به بیابان بُدم به فکر سراب

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است

 

رسید مژده ز گل بلبلا مباش غمین

بیا به گلشن و گلزار و آشنایان بین

نگفتمت که تو باید شوی به عطر عجین

که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین

نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است

 

در این جهان همه هستند مضطر و دلگیر

به دام حیلۀ روباه و شیر گشته اسیر

مبند دل که مبادا شوی چو خسته و پیر

تو را ز کنگرۀ عرش میزنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

 

ز چین زلف بتان نقص نیست نقض مباد

اگر که غمزه کند عمر میدهد بر باد

هزار حیف که او پایدار نیست زیاد

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد

که این لطیفۀ عشقم ز رهروی یاد است

 

مسیح وار بیا یکدمی تو رخ بنمای

نشین به مسند شاهی توئی چو فر همای

به دیده جای تو را میدهم که هست بجای

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای

که بر من و تو در اختیار نگشاده است

 

خبر دهید زمانی به قمری و بلبل

رسید ادری و روئید از زمین سنبل

نهاده بر سر خود تاج نرگس از کاکل

 نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

بنال بلبل بیدل که جای فریاد است

 

هزار بار تو "رونیزی" ار شوی غمّاز

کنی سخنوری و شاعری به هر آواز

گمان مدار که این حرفها شود دمساز

حسد چو میبری از نظم حافظ شیراز

قبول خاطر و لطف سخن خدا داده است


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

 ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی